یک چرخش ده ساله
آقا تو سال 82 ( و کلا در زمان اصلاحات و کارگزاران ) تقریبا هرجا که صحبت از آرمان ها میکنن، میگن که مبادا به بهانه ی واقعیت ها، آرمان ها به فراموشی سپرده بشه و حتی میگن که اصولا گذاشتن واقعیت ها در مقابل آرمان ها اشتباهه!
به فاصله ی ده سال بعد از اون، آقا میان میگن اصولا فراموش کردن واقعیت ها در راه رسیدن به آرمان ها، اشتباهه!
علی الظاهر این یه پارادوکس داره و چرا خودمون رو گول بزنیم؟ واقعا پارادوکس داره.
اینجاست که باید گفت تو هر دوره ای، باید به اشاره ی رهبر تو همون دوره نگاه کرد و به عبارت دیگه صحبت های سیاسی - اجتماعی آقا رو تو ظرف زمانیش بررسی کرد.
یعنی باید پرسید که چه فرآیندی طی شده که آقا از صحبت کردن درباره ی آرمانگرایی صرف، تغییر موضع داده که آقاجان! واقعیت هایی هم هست ای کسانی که میخواهید آرمان ها رو دنبال کنید!
حتی یه پله بالاتر بگم که اصولا مبحث "آرمان و واقعیت" برای امام و در زمان امام کلا مطرح نبوده!
تو ادامه اون دو تا صحبت سال 82 و 92 اورده شده:
بعضیها اشتباه مىکنند که در مقابل آرمانگرایى، واقعبینى را مطرح مىکنند. چون آرمانگرایى، خودش واقعیتها را در جامعه مىسازد. یک مجموعهى با آرمان و داراى هدفهاى بلند مىتواند واقعیتها را طبق آرمان خود شکل دهد و بهوجود آورد. وقتى یک انسان، یک مجموعه و یک ملت با مسؤولان و دستاندرکارانش پاى آرمانها ایستادند و حاضر نشدند کوتاه بیایند و برایش کار کردند، چه اتفاقى مىافتد؟ واقعیتها به سمت آرمانها تغییر مىکند ( 1382/10/14 )
ما آرمانگرائى را صددرصد تأیید میکنیم، دیدن واقعیتها را هم صددرصد تأیید میکنیم. آرمانگرائى بدون ملاحظهى واقعیتها، به خیالپردازى و توهّم خواهد انجامید. وقتى شما دنبال یک مقصودى، یک آرمانى حرکت میکنید، واقعیتهاى اطراف خودتان را باید بسنجید و بر طبق آن واقعیتها برنامهریزى کنید. بدون دیدن واقعیتهاى جامعه، تصور آرمانها خیلى تصور درست و صحیحى نخواهد بود، چه برسد به دستیابى به آرمانها. ( 1392/05/06 )